http://bayanbox.ir/view/2502506273474607860/images-7.jpg

به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی شاید کسی رو که روزی با تو خندیده از یاد ببری،اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته فراموش نمیکنی.

به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی همیشه وقتی گریه میکنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره ، اما اونی که با تو گریه می کنه عاشقته.

به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی کسی که  دوستت داره همیشه نگرانته ; برای همین بیشتر از اینکه بهت بگه «دوستت دارم» می گه «مواظب خودت باش».

و بالا خره خواهی فهمید که :

همیشه یک ذره حقیقت ، پشت هر«فقط یک شوخی بود»هست.

یک کم کنجکاوی ، پشت «همین طوری پرسیدم»هست.

قدری احساسات ، پشت«به من چه اصلا »هست.

مقداری خرد ، پشت«چه می دونم»هست.

و اندکی درد ،پشت «اشکالی نداره»هست...

برگرفته از کتاب « من و ما! » جلد اول


ارسالی از پرزیسا سادات:http://confused.blog.ir/