مسائل فرهنگی
قطعا مسائل فرهنگی در پایین بودن میزان مطالعه در ایران نقش اساسی ایفا می‌کنند اما پرسشی که در این بین مطرح می‌شود این است که آیا فقط مساله فرهنگ کتاب‌خوانی است که باعث پایین بودن سرانه مطالعه در ایران است؟ آیا تمام عوامل به بی‌توجهی ایرانیان به کتاب‌خوانی ختم می‌شود؟ به نظر بسیاری از کارشناسان، مسائل دیگری نیز وجود دارد که باعث می‌شود پدیده «کتاب‌ نخوانی» گسترش پیدا کند. مسائلی که به شیوه‌های مدیریتی و محدودیت‌های دولتی که در این عرصه وجود دارد بی ارتباط نیست.


2. وضعیت نابسامان کتابخانه های عمومی
آمارهای تعداد کتابخانه‌های عمومی در کشور نشان‌دهنده وضعیت نامناسب این بخش از فرهنگ کشور است. کتاب‌خانه‌های عمومی ایران با کمبود کتاب جدید روبرو هستند. تمایل به عضویت در این کتاب‌خانه‌ها و مراجعه به آنها نیز بسیار اندک است. مطابق سند چشم‌اندازی که سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی را مشخص می‌کند، اعضای کتاب‌خانه‌های عمومی ایران باید تا سال ۱۴۰۴ به ۲۰ میلیون نفر رسیده باشد. برای رسیدن به چنین موقعیتی لازم است استفاده کنندگان از کتابخانه‌های عمومی تقریبا ۲۰ برابر شوند و تعداد کتابخانه‌ها و امکاناتشان نیز به همان نسبت افزایش یابد. با وضعیت امروز و با توجه به تجربه‌ی سال‌های اخیر، دست یافتن به چنین هدفی اگر غیرممکن نباشد به یک معجزه نیاز دارد. از سوی دیگر فقر کتاب‌خانه‌ها یکی از معضلاتی است که در ایران همیشه مطرح است، آمارها نشان می‌دهد کتاب‌خانه‌های ایران با استانداردهای جهانی فاصله‌ای نجومی دارند.  مطابق معیارهای پیشنهادی «اتحادیه بین‌المللی انجمن‌های کتابداری» در کشورهای در حال توسعه باید به ازای هر باسواد حداقل یک و نیم جلد کتاب در کتابخانه‌های عمومی وجود داشته باشد. با این حساب لازم است بیش از ۷۹ میلیون جلد کتاب در قفسه‌ی کتاب‌خانه‌های ایران جا بگیرد تا کشور به کمترین میزان پیشنهاد شده برای کشورهای در حال توسعه برسد.

3. علاقه به سرعت
جامعه‌ی ایرانی به شدت دچار پدیده ی «علاقه به سرعت» در امور خود شده است. شاید فناوری‌های نوین به ویژه استفاده از رایانه و دستگاه‌های جانبی هم در این امر بی‌تاثیر نباشد اما به هر روی این ویژگی باعث شده است جوانان و سایر رده‌های صنفی به جای «تمرکز» به «سرعت» روی آورند. کتاب به عنوان یک رسانه‌ی به ظاهر مفصل و حجیم، جایی در سبد اندیشه‌ی عصر و نسل حاضر نخواهد داشت و به جای آن «اینترنت» به عنوان یک رسانه‌ی در دسترس و آسان با دنیایی!! از اطلاعات میدان‌دار شده است. بی‌اعتنایی به مطالعه‌ی کتاب تا آن‌جا پیش رفته است که شمارگان چاپ کتاب به 1000 رسیده است. کاهش اقبال در مورد روزنامه‌ها و مجلات تخصصی، نیز تقریبا به همین صورت است.

4. گرانی کتاب
دلیل دیگر کاهش اقبال به مطالعه، قیمت تقریبا بالای کتاب‌های مناسب است. البته در سال‌های قبل که قیمت کتاب چندان بالا نبود باز هم اقبال به مطالعه کم بود و افزایش نسبی قیمت کتاب به عنوان دلیل اصلی نمی‌تواند در نظر گرفته شود.

5. فقدان نیاز به مستندات
نکته‌ی دیگر را در ویژگی «فقدان نیاز به مستندات» می توان جست و جو کرد. معمولا اظهار نظرهای ما بدون ذکر منبع و ماخذ بیان می‌شود و همین امر باعث شده است کمتر ضرورتی برای مراجعه به منبع پیدا شود. فضای عمومی جامعه و دستگاه‌های فرهنگی، نیز کمتر موضوع مطالعه و کتاب خوانی را مورد توجه قرار می‌دهند.

6. انحصار تبلیغات
یکی دیگر از مسائلی که در مورد کاهش میزان مطالعه تاثیر دارد، انحصار تبلیغات محصولات فرهنگی در دست عده‌ای قلیل از تولیدکنندگان کتاب است. این مسئله تبدیل به عاملی می‌شود تا شهروندان تنها با تعداد کمی از آثار شاخص آشنا شوند و به مطالعه آنها تمایل پیدا کنند. پدیده انحصار تبلیغات باعث شده است بسیاری از آثار جذاب و مهم ادبیات ایران توجهی نشود و آثاری که شاید در حد متوسط هستند با تیراژ بالا منتشر شوند